فتوی نمبر (۶۸) .
دارالافتآء
شخصيت بزرګ علمي وروحاني علامه، محقق محمد معين الدين أبوالفضل ، افغاني کان الله له ودامت برکاته .
مستفتي : مولوي نوراحمدازبامیان .
عالم بزرګوار وطن ګرامي ماافغانستان علامه ابوالفضل (عم فيضه الجاري) وهمه کارکنان ویب سائت بینوا بعدازتقدیم سلامهائ فراوان .
من درین باره پرسان میکنم که سبب این چیست که مؤکلان دوزخ نوزده فرشته است چنانچه آیت «علیهاتسعة عشر » شاهداین است وموکلین جنت درهمین عدد حصر نګردیده ؟ .
الجواب وهوالموفق للصواب :
نحمده ونصلي علی رسوله الکریم وعلی آله واصحابه اجمعین .
محترما ! از سؤال مذبور شماخیلي ممنون شدم اینک درمورد جواب شما تحقیق علمي وبیان مفصل از تحریر شاه عبدالعزیز دهلوي (رحمه الله تعالی) که درذیل تفسیرآیت : «وَعَلیْهَا تسْعَة عَشَرْ [المدثر : ۳۰] درتفسیرعزیزي آورده بشمامرقوم ګردید ، که بدین شرح است :
ووجه نوزده ملک بودن آنها اين أست که دوزخ مَحلِ ظهورِ غضب الهي أست ، و چنانچه هر ګاه رحمت الهي متوجه سرانجام أمري ميشود روحانيات جميع مخلوقات خدمت کار خانهء آن رحمَت مينمايند تا مُقتضاي آن صورت ګيرد و لهذا ګفته أند : بيت :
ابرو باد و مَه و خورشيد و فلک درکار اند تا تواني بکف آري و بغفلت نخوري .
همچنان چون غضب وقهر الهي براي تمشيت مُهمي توجه ميفرمايد روحانيات جميع مخلوقات را از خدمت چاره نيست ، پس در سر انجام کارخانهء غضب که دوزخ است از فرشته ضروري أفتاد که بروحانيت عرش مجيد تعلق دارد و نام او مالک است ، و هر ګز در عُمر خود نخنديده ، وچهرهء او ګاهي کسي کشاده ندیده ، واو بمنزلهء بادشاه آن مکان است که ديګر همه فرشتګان زیر فرمان اويند ، و حُکم کردن و کار فرمايي خدمت او است .
واز فرشتهء دوم نيز که تعلق بروحانيت کرسي دارد و تقسیم مردم دوزخ بر طبقات و تعين قدر عذاب هر کس منصب اوست ، واو بمنزله ء ديوان و دفتردار ملک است .
و از فرشتهء سوم نيز که تعلق بروحانيت آسمان هفتم دارد که مُسکَن زُحِل است ، و حفظ ابدان دوزخيان از آنکه بصدمهء آتش و ديګر فنون عذاب بالکليه مُنعدم ګردد ، وآن أبدان را مُستعد خلود و دوام ساختن و لمحه بلمحه پوست تازه رویانيدن و درست کردن اندامهاي سوخته وکوفته کار او است ، واو بمنزلهء مير عمارت مالک است .
و ازفرشتهء چهارم نيز که تعلق بروحانيت اسمان ششم دارد که مشتري است ، و القاي خصومات درميان دوزخيان ( باتابعان و متبوعان باهم جدال و نزاع نمايند ، ويکي مر ديګري را لعنت و نفرين کند ، چنانچه در قران مجيد جا بجا تخاصم و اختصام آنها مذکور است ) کار او است ، واو بمنزلهء قاضي مالک است .
و از فرشتهء پنجم نيز که تعلق بروحانيت اسمان پنجم دارد که مَسکنِ مَريخ است ، وګرفتن و بستن و کشيدن و ضرب و شلاق دوزخيان بر ذمهء او است ، و او بمنزلهء کوتوال و جلاد و مير عذاب مالک است .
و از فرشتهء ششم نيز که تعلق بروحانيت اسمان چهارم دارد که مُقام آفتاب است ، واظهار بطلان اعتقادات و قبح أعمال ، والقاي خجالت و ندامت بر دوزخيان (تا بعذابِ روحاني ګرفتار مانند) کار او است ، و او بمنزلهء مير تعليم و اتاليق آن عالم است .
و از فرشتهء هفتم نيز که تعلق بروحانيت اسمان سوم دارد که مَحلِ زُهره است ، وصداهاي ناملايم و اوازهاي مُنْکـَر و نوحه و شيون و زفير و شهيق بدوزخيان ياد دادن کار او است ، و او بمنزلهء خنیاګر آن عالم است .
و از فرشتهء هشتم نيز که تعلق بروحانيت اسمان دوم دارد که مَقَر عطارُد است ، ورسانيدن أخبار يک فرقه بفرقهء ديګر ، ونقل کيفيت عذاب دوزخيان باهمديګر تا بشنيدنِ آن دلِ أقارِب و دوستان آنها بسوزد و حَسرت شديد دامنګير شود کار او است ، و او بمنزلهء جاسوس و هرکاره ، و قاصد آنعالـَم است .
و از فرشتهء نهم نیز که تعلق دارد بروحانيت اسمان اول که سيرګاهِ ماهتاب است ، و مُتعفن کردن جراحات و حادث کردن بدبوئيها ، وريم وخون را از أبدان ايشان بمنزلهء چشمها جاري کردن کار او است ، و او بمنزلهء جراح آن عالـَم است .
و از فرشتهء دهم نيز که تعلق بروحانيت کرهء آتش دارد ، و أفروختن آتش و شرارها برآوردن ، و پخته کردن بدنهاي دوزخيان شيوهء او است ، واو بمنزلهء باورچي آن عالـَم است .
و از فرشتهء يازدهم نيز که تعلق بروحانيت کرهء هوا دارد، وبرداشتن دود و تنفيذ آن در مَنافذ و مَسام دوزخيان و تحريک باو سموم زهردار کار او است ، و او بمنزلهء فراش آن عالم است .
و از فرشتهء دوازدهم نيز که تعلق بروحانيت آب دارد ، و طبقهء زمهرير را آراستن و برودت مفرطه در أبدان دوزخيان پيدا کردن کار او است ، و او بمنزلهء مير سقاي آن عالـَم است .
و از فرشتهء سيزدهم نيز که تعلق بروحانيت خاک دارد ، ثقل عظيم در أبدان دوزخيان پيدا کردن که هر دندان ايشان مثل کوهي بزرګ شود ، و هر ران ايشان مانند کوهي دیګر تا حرکت و سير بر ايشان دُشوار ګردد ، وأعضاي خود را نتوانند برداشت ، وخاکسترهاي ګرم را بدشنام بازان وغيرهم سفوف کرده خورانيدن ، ومانند اين أشغال ذمهء او است ، و او بمنزلهء پهلوان آن عالـَم است .
و از فرشتهء چهاردهم نيز که تعلق بروحانيت معدَن دارد ، وزنجيرها و طوقها درست کردن و دیګر آلات آهنین را در آتش انداخته تاب دادن ، وزر و سیم را تختها راست کردن تا بآن پيشاني وپشت و پهلوي دوزخیان را داغ دهند کار او است ، و او بمنزلهء آهنګر آن عالـَم است .
و از فرشتهء پانزدهم نيز که تعلق بروحانيت نبات و أشجار دارد ، ودرخت زقوم را رويانيدن و ديګر درختهاي خاردار زهر آلوده را پرورش نمودن تا در کار خوراک دوزخيان صَرف شود ذمهء او است ، و او بمنزلهء فلاح و مزارع آن عالـَم است .
و از فرشتهء شانزدهم نیز که تعلق بروحانيت حيوان دارد ، و مار و کژدم و مَګس و پَشه را بر دوزخيان مُسلط کردن کار او است ، واو بمنزلهء مير شکار آن عالـَم است .
و از فرشتهء هفدهم نيز که تعلق بروحانيت لطیفهء طبع دارد که مُقام او جګر است ، و ګرسنګي و تشنګي مُفرط بدوزخيان دادن تا بعذاب : «الجوع !! الجوع !! ، العطش ، العطش !!» ګرفتار شوند ، و زقوم و حَميم را توانند خورد و آشاميدن کار او است ، و او بمنزلهء طبيب آن عالم است .
و از فرشتهء هژدهم نيز که تعلق دارد بروحانيت لطيفهء قلب که مَحلِ آن مُضْغَهء صنوبَري است ، وکيفيات قلبيه مؤلمه را مثلِ خوف مُفرط و جزع بيحد و خجالت بي نهايت بر دوزخيان انداختن کار اوست ، و او بمنزلهء مُرشد و مشائخ آن عالــَم است .
و از فرشتهء نوزدهم نيز که تعلق دارد بروحانيت لطیفهء عَقل که مَحَلِ او دماغ است ، و تنبيه بر خطاهاي خود که در علم و عَمَل کرده بودند ، و دريافتن أمورِ حَقيه واقعيه و قوت دلائل آن أمور و فساد شبهات خود و ظهور عظمتِ چيزیکه او را حَقير میدانستند ، وحَقارت چيزيکه او را بزرګ مي فهميدند ، از تعليم او دوزخیان را حاصل خواهد شد ، واو بمنزلهء حکيم و فيلسوف آن عالــَم است .
وچون کارخانهء عذاب و قهر ظاهرًا و باطنًا بدون اجتماع این روحانيات سر أنجام نميشود از اجتماع آنها ضرور أفتاد ، ليکن اين نوزده کس بمنزلهء رئيسان آن عالــَم اند ، چنانچه در دُنيا نيز همين نوزده کس کارخانهء رَحمَت را سر أنجام ميدهند .
خُدام و أعوان و أتباع ايشان را کيست که احصا نماید و بشمار آرد ؟ مانند آنکه در دُنيا نيز جنودِ اين نوزده روحانيت را کسي نميتواند شمار کرد (و مَا يَعلمُ جنودَ ربکَ الا هو) .
و بعضِ مُحَققين ګفته اند که چون دوزخ مَجمَع نحوسات وکُرُبات است ، لابُد درآن نحوست هر چيز را ظهوري باشد ، و اسباب نحوست در عالم مُنحصر در نوزده چيز است : هفت ستاره و دوازده بُرج .
براي رسانيدن نحوست هر يک زين نوزده يک يک فرشته مُعين خواهد شد ، چنانچه فرشتهائيکه بهر بَهُشت موکل أند جمیع سعود و برکات این نوزده چيز را براي بهشتيان در بهشت خواهد بُرد ، اما چون اسباب سَعادت بهشتيان مُنحصر درين نوزده چيز نخواهد بود بلکه وراي اين سعودات سَعادتهاي ديګر از خزائن مَخفيهء رحمتِ الهي براي ايشان ظاهر کرده خواهد شد ، ازين جهَت عدد موکلان بهشت درين نوزده مُنحصر نګشته .
و حُکمآء ګفته اند که دوزخ جزاي فساد نفس انساني است ، وفساد نفس انساني در دو قوت او (که نظريه و عمليه است) لاحق ميشود ، وبسبب این فساد و استعمال قواي حيوانيه و طبعيه در مُقام و محل خود نمیکند ، بلکه آن قوی را در ضد آنچه براي آن مخلوقات شده اند صَرف مينماید ، لاجرَم مُقابل هر قوت ضائع کرده فرشته پيدا خواهد شد ، که بر اضاعت آن قوت تعذيب خواهد کرد ، وقواي حيوانيه دوازده قوت است : حواسِ خمسهء ظاهره ، حواسِ خمسهء باطنه و قوت شهویه وقوت غضبيه .
و قواي طبعيه هفت عَدد است : (۱) جاذبه (۲) مَاسِکه (۳) هاضِمه (۴) دافِعه (۵) غاذيه (۶) ناميه (۷) مولده . و أهلِ حساب ګفته اند که عَدد بر دو قسم است : قليل (و آن از يک تا نُه است) و کثیر (وآن از دَه تا بې نهايت) پس درين عَدد نهايت قليل و بدايت کثير را جمع فرموده اند .
و عُلماي کلام ګفته اند که دروازهاي جهنم هفت است ، يکي ازآنها براي فاسقان أهلِ ايمان است بر آن دروازه يک سرهنګ مُعين است ؛ زيرا که تعذيب فُساق بسبب ترکِ عَمل است فقط ، وهر يک را از دروازهء باقي سه سَرهنګ مقرر است ؛ زيرا که کافران براي سه چيز مُعَذب خواهند شد : ترکِ اعتقاد و ترکِ اقرار و ترکِ عَمَل .
وواعظان ګفته اند که ساعتهاي روز و شب بست و چهار است ، پنج ساعات را بسبب حُرمَت نمازهاي پنجګانه مُعاف فرموده ، در بَدل هر ساعت که آنرا در مُخالفت مرضی الهي صَرف کرده ضائع ساخته اند فرشتهء خواهد بود که عذاب خواهد کرد ، واين کلام از حضرت عبدالله بن مسعود (رضي الله عنه) نیز در تفاسير مُعتبره منقولست .
و فُقهآء ګفته اند که سِر اين عدد را عقلِ بشري نمي تواند دريافت ، چنانچه سائر أعدادِ شرعيه و توقيفي را ، مانند عدد اسمانها و طبقاتِ زمين و ستارها وروزهاي هفته و عددِ نصابِ زکاة و کفارات ، و عدد رکعات نماز بلکه عددِ نمازهاي پنجګانه نيز از همين باب است ، والله أعلم .
و در تفاسير مُعتبره مروي است که چون اين آيت (يعني عليهَا تِسْعَة عشر) نازل شد أبوجهل ملعون تمام مردان قريش را در «دارُ الندوة» جمع کرد و ګفت که هيچ شنيديد که همګي ترسانيدن مُحـــمد (صلی الله عليه وسلم) شمارا از قيامت بنا بر اعتماد نوزده سرهنګ است و بس ، وشما اينقدر جمع کثير ايد و برابر شجاعت خود هيچکس را نمي فهميد، اما ازشما نمي تواند شد که ده ده کس از شما با يکيک سرهنګ بچسپند و اورا مغلوب سازند ؟ پهلواني مشهور که أبوالأشدين نام داشت بر خاست ، وګفت که من تن تنها هفده سرهنګ را کفايت توانم کرد ، مګر دو سرهنګ باقي بر ذمهء شما است .
(تفسير عزيزي /سورت تبارکَ الذي ص ۲۶۷) .
والسلام ومن الله التوفيق .